من پدر خوانده پدری نداشتم
اون واسه من موند تا تهش ولی رفت
گذاشت خاطرات بزرگی از کودکی
بعد رفتنش شد همه چی پولکی
نقاشی کردم ماه تاریک
گفت نه پسر اون ماه تو نیست
ماه تو هست خیلی درخشان
درخشانتر از خورشید آسمان
چه شبای کشیدم من دردا توی خواب
یه حسی به من میگفت اروم باش بخواب
همه چی میگشتم واسم تیره او تار
تا وقتی رسید لذت انتقام
اینو گفتم تا تش بخونی
رپ نیست قصه ی جونی
اون پدرم بود احساس درونی
گفتم بهت که اینو بدونی
معجزه میکنم با قلم رو دفتر
با گذشت زمان میشد روزا سختر
میکشیدم من اونروزا با خودم درد
وحشت توی خواب منو خفم میکرد
تنها صلاحم اونروزا بودش قلم
مدافع بودم ولی نه مدافع حرم
نداشتم من هیچ پدر خوانده
شدم واسه رپ پسر خوانده ای
رپ کردم بدون هیچ منتی
نداره حتی یه مصرع رپم قیمتی
آاااااا
((تکس نوشته شده از محمد شریفی))
پدر ,خوانده ,اونروزا ,ولی ,تو ,چی ,پدر خوانده ,محمد شریفی ,از محمد ,با خودم ,خودم درد وحشت